رمان
مشخصات کتاب:
شرح پشت جلد کتاب:
غروب بود. یکی از همان غروبهای دلگیر که هرچند یکبار همچون بختک٬ سنگینی اش را بر قلب رامش می انداخت و راه نفسش را می بست.باز هم از دست این دنیا و مردمش دلسوخته بود. آنقدر که اگر آب همه ی اقیانوس ها را هم بر قلبش می ریختند دلش خنک نمیشد.پنجره را باز کرد و به آسمان چشم دوخت. دوست داشت دلتنگی خود را به باد بسپارد تا آن را به گوش خدا برساند و ...
وضعیت: Reserved
خلاصه داستان: این کتاب داستان زندگی دختری بسیار زیبا به نام ماهک است که در رشته آرشیتکی تحصیل میکند و در فقر کامل به سر میبرد. برای رفع نیازهای ابتدائی زندگی در کنار ادامه تحصیل در بیمارستانی به پرستاری نیز با گذراندن دوره بهیاری مشغول است. پسر صاحب آن بیمارستان دکتر مبین تابنده که بسیار همهچیز تمام است و دکتر اطفال است٬ عاشق ماهک میشود. به کرات به عشقش اعتراف میکند٬ ولی ماهک به او اعتماد کامل ندارد٬ برای همین از زیر بار اعتراف به عشقش فرار میکند. رامش و سیروس دردسرهای فراوانی برای ماهک و مبین ایجاد میکنند که ...
من به عنوان خواننده کتاب٬ حسابی حرص خوردم تا داستان به پایان رسید.
این کتاب برای بیتا جون رزرو شده تا وقتی خالهاینا خواندن کتاب را تمام کردند براشون ارسال کنم.
پ.ن.۱۳/۱۰/۱۳۸۶: در اختیار بیتا جون مامان کیان و کیارش عزیز قرار گرفت.
سلام آرزوی عزیزم
ممنونم از راهنمایی شما
چشم پس منم همین کارو میکنم. چقدر خوبه که بالخره فهمیدم چی کار باید بکنم. خیلی خوشحالم
خوشحالم موفق شدی خانم گل :)
آرزو جونم منو تو لیست رزرو این کتاب هم قرار میدی؟؟؟؟
ممنون ....
از اینکه کمی توضیحات رو در مورد هر رمان بیشتر کردید.
*
بدون شک نوشتن خلاصه داستان هم خودش یه هنره .. و همینطور نیاز به شم نویسندگی داره تا بدون لو دادن تمام نقاط اوج ، به اندازه ی کافی بر انگیزنده باشه ...
موفق باشید.
سلام میشه این کتاب را به من هم امانت بدید؟ با سپاس فراوان