رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: Personal Collection
شرح پشت جلد: یاد آن روزها که من در انتهای دنیای کوچک تو بودم و تو یادی از من نمیکردی. ای کاش آن روزها به ابدیت میپیوست. ابدیتی بی منتها... اما من هنوز به یاد آن روزها ره میسپارم. شاید، شاید روزی به سفری تا ته دنیا بروم! آری تا ته دنیا و تا مرز ابدیت...
خلاصه داستان: داستان راجع به زندگی دختر جوان و شیطونی به نام ساغر است که در محیط دانشکده به همکلاسیش مسعود دل می بنده. داستان عشق مسعود و ساغر و روابطشون و دوستانشون و همکلاسیهاشون و ... است و نسبت به کتابهای دیگری که این چند وقته خوندم کشش بیشتری ایجاد میکرد. ساغر و مسعود هر دو عاشق و مغرور بعد از اینکه به مرور و ذره ذره عشق درونشون شکل میگیره و به هم دل میبندن با کلی سوء تفاهم از هم دور میشن و ....
در مجموع خوب بود داستان و من دوستش داشتم.
سلام خانومی
خوبی
چرا ننوشتی که رمان خوبی هست یا نه تا ما تکلیف خودمون رو بدونیم .
من " کسی پشت سرم آب نریخت" رو تازگی خوندم . خیلی غمناکه . فکرم می کردم خیلی رومانس تر از این حرفها باشه
آرزو جان می دونستی منم کتابدارم
نه نمیدونستم خانم گل :)
عالیه
سلام خوبی کم پیدایی نظرات رو هم جواب نمی دی کتاب تا ته دنیا رو خوندم خوشم اومد جالب بود داستان طبیعی و خودمونی داشت خیلی فضایی نیود مثل بعضی از این کتابا اگه سراغ داری بازم معرفی کن اگه راجه به تلافی هم چیزی داری بذار
سلام ببخش خیلی گرفتار بودم این چند وقت. :)
تلافی را هم در اسرع وقت اینجا میذارم. :)