رمان ایرانی - شطرنج عشق

رمان  

  

 

 

مشخصات کتاب:

  • نام کتاب:  شطرنج عشق
  • نام نویسنده: فریده وُلُوی
  • شابک: 4-020-193-964-978
  • قیمت: 92,000 ریال
  • تعداد صفحات:576 ص
  • سال چاپ: تهران 1388
  • انتشارات: نشرعلی

وضعیت:  Available 


شرح پشت جلد: آفاق نمیدانی این لذت بخش ترین پیروزی است که تا به حال نصیبم شده است. باور میکنی، وقتی حالت صورت و نگاه درمانده ات حتی در محل کار یادم می آید نمیتوانم جلوی خود را بگیرم و شروع میکنم به خندیدن و بقیه با تعجب نگاهم میکنند و فکر میکنند که دیوانه شده ام. 
من با دلی پر از غم به عشق خود فکر میکنم و اگر امید بفهمد به جای شکست از احساس جدیدی که به او دارم ناراحتم و تنها نگرانیم از عشقی است که فکر میکردم به خاکستر نشسته ولی چنان گداخته و شعله ور شده که تمام وجودم را گرفته و من نگران آن روزی هستم که او بفهمد. آن وقت است که تا آخر عمر به دیده حقارت مرا بنگرد...
 
خلاصه داستان: «شطرنج عشق» داستان دختر جوانی است به نام آفاق. آفاق دختری بسیار باهوش و درسخوان و با قیافه ای کاملاً معمولی است که در یک خانواده مرفه با خواهری بسیار زیبا رو به نام آذین و برادری به نام آرمان و با یک پدر و مادر گرم و صمیمی و عاشق زندگی میکند. امید پسری بسیار جذاب با چشمانی به رنگ سبز جنگل و دکتر، دوست خانوادگی آنها و پسری همه چیز تمام است که مورد توجه و علاقه تک تک دختران فامیل است و از سوی تنها کسی که مورد توجه قرار نمیگیره آفاق است. بازی شطرنجی را امید برای ضربه زدن به غرور آفاق شروع میکنه و هرطور که میتونسته او را مورد حمله قرار میده. آفاق هم وارد بازی امید میشه و بارها فرصتها و امیدهای زندگی را این دو نفر از هم میگیرند و مهره های شطرنج یکدیگر را یکی پس از دیگری از صحنه خارج میکنند. آفاق و امید بسیار بسیار مغرورند و احساس میکنند که از هم دیگه متنفرند!!!! با فشار پدر امید با همدیگر ازدواج میکنند و بدون اینکه متوجه باشند که در طول سالها و طی بازی شطرنجشان ذره ذره عاشق همدیگر شده اند و شاه شطرنج هر دو  که اصلی ترین مهره بازیشون بوده به یک مهره دو رنگ تبدیل شده مثل یک روح در دو بدن ...................... 

داستان خیلی قشنگی بود و خواندش خالی از لطف نبود. وسطهای کتاب مجبور شدم پسرک را ببرم بیرون. تمام مدت خرید فکرم وسط صفحه های کتاب بود و تا زمانی که تمامش نکردم نتونستم رهاش کنم. هنوز بعد از یک روز از پایان کتاب فکرم درگیر شخصیتهای داستان است. این نشان میده که جذابیت داستان و شخصیتهاش زیاد بوده هرچند که بسیار مواقع روی اعصابم راه میرفتند.