رمان
مشخصات کتاب:
شرح پشت جلد:
از اولش شروع میکنم قصه اینجوری شروع شد که توی گهواره بودی و فارغ از همهجا. من بودم ولی متوجه نبودم. شاید اگه اون موقع چیزی میفهمیدم جلوی خان بابا میایستادم و مقاومت میکردم اما نشد. زمان گذشت و گذشت تا ما شدیم به قول قدیمها دو تا آدم عاقل و بالغ. فهمیدم چه کلاهی سرمون رفته... زندگی رو کرده بودیم میدان جنگ. میجنگیدیم تا شاید بالاخره یکیمون پیروز بشه اما من و تو شکست خورده بودیم و دشمن پیروز شد. برای فرار از هم دیگه اشخاص دیگه رو انتخاب کردیم و روز به روز به اونا علاقهمندتر میشدیم اما این وسط باز هم شکست خورده بودیم. سعی کردیم درد سختش رو فراموش کنیم... گذر زمان خیلی چیزها رو یادم داد... یادم داد که میشه تو قفس هم آزاد بود. میشه این اسارت رو دوست داشت. یادم داد که میشه خیلی چیزها رو باور داشت و به زندگی جور دیگه نگاه کرد...
وضعیت: Travelling
خلاصه داستان: این داستان زندگی سها و سیاوش است که از بدو تولد نافبر هم شده بودند٬ در حالیکه اصرار دیگران به ازدواج آنها تنها باعث نفرتشون نسبت به همدیگه شده بود. این میان چون سها عاشق کامیاب شده بود٬ این نفرت نسبت به سیاوش روز به روز بیشتر هم میشد. ولی اصرار مادرهاشون به اجرای وصیت خانبابا و تلاش بیحاصلشون برای جلوگیری از وقوع این ازدواج باعث شد که بعد از مدتی با هم ازدواج کنند به این شرط که ازدواجشون صوری باشه و مدتی بعد از هم جدا بشوند.
بعد از ازدواجشون اول سیاوش ذره ذره عاشق سها شد و یواش یواش تغییر رفتار داد. در این میان کامیاب هم با دوست صمیمی سها ازدواج کرد و باعث شد که سها کاملاً از کامیاب قطع امید کند٬ در نتیجه او نیز تغییر موضع داد ....
پ.ن. ۰۷/۰۹/۱۳۸۶: امانی از بیتا جون مامان کیان و کیارش گرفته شد.
پ.ن. ۱۳/۰۹/۱۳۸۶: به نظر من خیلی جذاب نوشته شده بود. طوریکه تا آخرش نتونستم کتاب را کنار بذارم و کلی هم گریهدار بود. مرسی بیتا جون
پ.ن.۲۲/۰۹/۱۳۸۶: عودت داده شد.
رمان معمولی پست قبلتم برام بذار، ایول چه کنیم با این همه کتاب، آخ جون چه کیفی داره خوندن این همه کتاب، هیپیپ هورا
چشم
از مامان فاطمه زهرا خواستم به منم کتاب بده، بهش گفتم چن تا کتاب دست تو دارم، ببین میخواد بخونه یا نه، تا منم بتونم کتاباشو از تو بگیرم
راستی این آمار سایت رو چه جوری بذارم تو وبلاگم...
سلام من دنبال چند تا رمان حرفه ای می گردم رمانهای که فقط خوندن نباشه ،از خوندن اونا رمان نویسی رو یاد بگیریم
یه کتابهایی تو مایه های در پایان شب از تکین حمزه لو یا گلهای شب بو از مریم جعفری می تونی کمکم کنی؟