رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: Travelling
شرح پشت جلد کتاب: من در یخ زمستان نگاهش وا میرفتم. چون خورشید عشق بر من میتابید. اگر او اجازه میداد تا تنفسی بگیرم به طور حتم در نقطه روشنی که با نور ستارهها مزین و مذهب بود به هم میرسیدیم. افسوس که او تمام نقطهها را در گذر غم از هم متلاشی میساخت تا مبادا در لحظهای محال به هم بپیوندیم و با هم یکی شویم! او تمام نقطهها را از هم فرو میپاشید و میدانست که با هر نقطهای که مسدود میشود٬ قلب من در هر دقیقه یکبار از تپش باز میماند!
خلاصه داستان: این داستان٬ داستان زندگی دختری به نام فروغ است که عاشق پسرعموی خودش کیان بوده و طبق سنت خانوادهشون که ازدواج فامیلی را فقط قبول داشتند٬ با او ازدواج میکنه. در حالیکه میدانسته کیان عاشق دختری به نام بهنوش است و کوچکترین علاقهای به فروغ ندارد و از اینکه مجبور به ازدواج با او شده٬ نسبت به او احساس نفرت میکند.
کیان با فروغ ازدواج میکند تا از مزیتهایی که پدر در اختیارش میگذارد٬ استفاده کند و یک ازدواج سوری با فروغ انجام میده و به روابط مخفیانهاش با بهنوش ادامه میده تا فروغ خسته بشه و طلاق بگیره. کل کتاب آزار و اذیت کیان نسبت به فروغ است که فروغ به خاطر عشقش همه را نادیده میگیره و اعصاب آدم را بهم میریزه. با ثریا نامی دوست میشه و ....خواندن این کتاب کلی حرص به آدم میده.
پ.ن.۱۳/۱۰/۱۳۸۶: امانی از بیتا جون مامان کیان و کیارش گرفته شد. مرسی بیتا جون.
رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: ToBeRead
خلاصه داستان: این داستان٬ داستان ...
رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: Travelling
شرح پشت جلد کتاب: از مهتاب عشق تا مهر زندگی
مهتاب یادآور عشق است و تکرار دلدادگی. و مهر در پس مهتاب و نمایانگر گرمای زندگی.
مهر و مهتاب همان گرمای عشق در زندگی است و روایت تکراری است از تازگیها با نیم نگاهی متفاوت.
تو را نمیدانم اما٬ اولین نگاه من به تو نه از سر مهر بود و نه در زیر ماهتاب. ولی روزگار بارها و بارها نگاه ما را درهم آمیخت تا به تو بیندیشم و اینبار از سر اندیشه و عشق تو را نگریستم. هرچند که همگان این نگاه را خالی از فکر پنداشتند و من هنوز نمیدانم که ابتدا اندیشیدم و سپس عاشق شدم و یا در پی عشق٬ به فکر فرو رفتم. امروز مرور میکنم آن روزها را و یقین دارم بسیار همچون من٬ نیازمند این نگاه به زندگی هستند و شاید این تجربه٬ آنان را به راهی که هموارتر است برساند.
خلاصه داستان: این داستان٬ داستان زندگی دختری به نام مهتاب است که عاشق پسری ساده و جانبازشیمیائی به نام حسین در دانشگاهشون میشه که این عشق و عاشقی علیرغم مخالفت شدید والدین دختر٬ منجر به یک ازدواج بسیار موفق میشه که شش سال طول میکشه و حاصل آن یک پسر کوچولو است ....
پ.ن: امانی از طاهره جون مامان فاطمه زهرای عزیز گرفته شد. مرسی طاهره جون.
پ.ن.۱۳/۱۰/۱۳۸۶: در اختیار بیتا جون مامان کیان و کیارش عزیز قرار گرفت.
رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: Travelling
شرح پشت جلد کتاب: فکر میکنم دختران بسیاری هستند که در هالهای از مه زندگی میکنند:
دخترانی که تنها در قصهها نیستند٬ آنها واقعیت دارند و در میان همان مه روزهای عمر را میگذرانند. نمیدانم... ولی شاید سرنوشت٬ او را در سر راه من قرار داده بود٬ تا زندگیش را ببینم و امروز راوی آن باشم.
خلاصه داستان: این داستان٬ داستان زندگی دختری به نام سایه است که لیسانس روانشناسی داره و در یک مرکز مشاوره کار میکنه. رضا دوست برادرش شهاب به او مراجعه میکنه و راجع به خواهرش رعنا از او مشاوره میخواد. داستان در واقع داستان زندگی رعناست که قربانی خودخواهی مادری ثروتمند و پدری بوالهوس و سست و خراب است. کودکی دردناکش کل جوانیش را تحت الشعاع قرار داده و او را دچار آسیبهای شدید روانی کرده. داستان حوادث تکان دهندهای داره که به شدت آدم را تحت تاثیر قرار میده.
سایه با کمک استاد روانشناسش به رعنا کمک میکنه که با گروه درمانی و درمان انفرادی یواش یواش خودش را به خاطر حوادثی که براش اتفاق افتاده مقصر ندونه و با واقعیت زندگیش کنار بیاد ....
در کنار موضوع رعنا٬ سایه و رضا نیز به هم علاقهمند میشوند و ....
پ.ن: امانی از طاهره جون مامان فاطمه زهرای عزیز گرفته شد. مرسی طاهره جون.
پ.ن: کتابی بود که من و جذب کرد و اصلاً دلم نمیخواست بذارمش کنار. به نظرم قشنگ بود و تکان دهنده.
پ.ن.۱۳/۱۰/۱۳۸۶: در اختیار بیتا جون مامان کیان و کیارش عزیز قرار گرفت.