رمان
The Healing Touch - Medical Romance - Mills & Boon
by Rebecca Lang
وضعیت: Available
شرح پشت جلد:
It was a chance for a fresh start. And in her new job as a helicopter pilot at a skiing lodge in the Canadian Rockies, Charlie felt she could put the past behind her. Too bad, though, that her employer, Gallagher Cole, didn't seem to share her view. "I'm not quitting before I've started," Charlie told him stubbornly. "If you don't want me here, you should have the guts to fire me!" Nevertheless, Charlie gradually found herself drawn to this complex man. Only what hope could there be for her when they each had commitments to somebody else...? true
وضعیت کتاب در بوک کراسینگ: http://www.bookcrossing.com/journal/920634
کتاب قشنگی بود. دو روزه در سرویس و راه دانشگاه خواندم.
رمان
High Heaven- American Romance
by Quinn Wilder
وضعیت: Available
شرح پشت جلد:
It was a chance for a fresh start. And in her new job as a helicopter pilot at a skiing lodge in the Canadian Rockies, Charlie felt she could put the past behind her. Too bad, though, that her employer, Gallagher Cole, didn't seem to share her view. "I'm not quitting before I've started," Charlie told him stubbornly. "If you don't want me here, you should have the guts to fire me!" Nevertheless, Charlie gradually found herself drawn to this complex man. Only what hope could there be for her when they each had commitments to somebody else...? true
خیلی کتاب جذاب و دوست داشتنی ای بود.
وضعیت کتاب در بوک کراسینگ: http://www.bookcrossing.com/journal/1623208
رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: Personal Collection- Available
شرح پشت جلد کتاب: ندارد
خلاصه داستان: این داستان٬ داستان زندگی دختری بسیار بسیار زیبا به نام یاسمن است که در پاریس زندگی کرده و با تربیتی کاملاً ایرانی بزرگ شده و به زبان فارسی مهارت کامل دارد (البته به جز اصطلاحات و ضرب المثلها) که همین باعث حالت طنزگونه داستان میشه. یاسمن با عشق بسیار به تنهائی به ایران سفر میکنه و به منزل عمه اش میره. در آنجا مورد عشق عمه و رزیتا دخترعمه اش و پیمان پسرعمه بسیار شلوغ و شاد و شنگولش قرار میگیره. پسرعمه دیگرش پوریا که درست نقطه مقابل پیمان بوده یواش یواش از لاک تنهائی خودش خارج میشه و عاشق دخترعمه پری روی خود میشه و داستان ماجرای عشق شیرین یاسمن و پوریاست و بسیار جذاب است ....
پ.ن: این اوّلین کتاب سال ۱۳۸۷ بود که خواندم و خیلی خیلی لذت بردم. یکروزه هم تمامش کردم.
پ.ن: کتابهای دیگر این نویسنده پارسا و ساحل آرامش است.
رمان LAREDO's SASSY SWEETHEART - American Romance by Tina Leonard وضعیت: Available شرح پشت جلد: Bull Whipped Laredo Jefferson was eight seconds from shaking the dust of Unison Junction, Texas, from his boots. Eight seconds from discovering the something Big he was destined to do. He couldn't reckon how he'd promised those eight seconds to sweet filly Katy Goodnight, but he sure as shootin' knew why He wanted to be her hero. And that meant riding the beast Bloodthirsty Black.Laredo was a lover, not a bull rider. Still, he craved a challenge - and so, it seemed, did Katy. For this gun-shy Lonely Hearts gal handpicked him to unsaddle her of her Virginity. Suddenly, where Katy was concerned, eight seconds could never be enough... to be continued خیلی کتاب جذاب و دوست داشتنی ای بود. وضعیت کتاب در بوک کراسینگ: http://www.bookcrossing.com/journal/832637 |
رمان Montana Twins - American Romance by Charlotte Maclay وضعیت: Available شرح پشت جلد: Sheriff Eric Oakes didn't know the first thing about babies, and now he had to prove himself worthy of raising his twin nieces. Taking care of those little girls was one thing, but taking on the woman who controlled their fate was another thing entirely! Laura Cavendish had promised she'd find the twins' uncle, but she hadn't expected to find him so...irresistible. She had to make sure he'd be a suitable dad, and that meant finding this bachelor a wife. Her love for the little girls was so great that she agreed to take on the role. Would Eric and Laura learn that sometimes love comes after marriage? وضعیت کتاب در بوک کراسینگ: http://www.bookcrossing.com/journal/832631 | |
|
رمان
مشخصات کتاب:
شرح پشت جلد:
وقتی ترکم کردی تا مرز جنون پیش رفتم. بیشتر از این رنج میبردم که نمیتونستم بفهمم چه حرفم یا چه کارم باعث شد سرانجاممون به اینجا ختم بشه. تو در نظر من کامل بودی. برای همین هم تمام ایرادها و نقصها رو تو خودم جستجو میکردم.
وضعیت: Available
خلاصه داستان: این داستان٬ داستان زندگی دختری به نام پائیزان است که حاصل ازدواج سمانه از قشر ضعیف جامعه و کاوه پسری کامل و همهچیز تمام از قشر ثروتمند جامعه است که خانواده کاوه به شدت ازدواج آنها را تحریم کرده و تا آخر عمر هم فراموش نکردند.
پائیزان زیبا با چشمانی طلائی رنگ٬ هر کسی را در همان نگاه اول شیفته و جذب خود میکرد و به پسری به نام کوشا علاقهمند شد. ولی برخلاف میل خودش به اصرار مادربزرگ مجبور به ازدواج با آرش خودخواه و متکبر شد..................
به نظر من این کتاب خیلی معمولی بود.
رمان | |
Official Escort - Harlequin Intrigue by Jean Barrett وضعیت: Available شرح پشت جلد:
وضعیت کتاب در بوک کراسینگ : http://www.bookcrossing.com/journal/548715 |
پ.ن. ۲۶/۰۸/۱۳۸۶: رها کتاب را برگرداند. آماده برای ارسال به نفر بعد
رمان | |
The Butler's Daughter- Harlequin Intrigue by Joyce Sullivan وضعیت: Available شرح پشت جلد:
وضعیت کتاب در بوک کراسینگ : http://www.bookcrossing.com/journal/833448 |
پ.ن. ۲۶/۰۸/۱۳۸۶: رها کتاب را برگرداند. آماده برای ارسال به نفر بعد
رمان
مشخصات کتاب:
شرح پشت جلد:
عشق برایم معنا و مفهوم خود را از دست داده بود و به جز نفرت هیچ احساسی نداشتم. بنابراین تصمیم گرفتم به ازدواجی تن بدهم که فقط مرا به مقصود میرساند. آن هم انتقام گرفتن از کسانی بود که احساس و عواطفم را به بازی گرفته بودند اما گوئی تقدیم برایم خط دیگری را رقم زده بود. به طوریکه....
وضعیت: Available
خلاصه داستان: این داستان٬ داستان زندگی دختری به نام سیما است که اولین تجربه عشقیاش با یک پسر مادی و متظاهر بوده که به راحتی با دریافت مبلغی٬ عشق خالصانه او را به پول میفروشد. بنابراین تصمیم میگیرد که با ازدواجی مصلحتی از جنس مخالف انتقام سختی بگیرد. در این گیر و دار با همسرش مانی به آلمان سفر میکند و ذره ذره عاشق همسر خود میشود که اینبار این مانی است که عشقش را باور نمیکند و ....
در قسمتی از کتاب میخوانیم: نمیدانم چه بگویم و از کجا شروع کنم تا عشق را با تمام عظمتش برایت به تصویر بکشم٬ اما میدانم که عشق خالص و پاک به هیچ دسیسه و نیرنگی زنگار نمیبندد. از نخستین دیدارمان بگویم که خود به آن آگاهی. بله دوستت نداشتم و تنها به صرف انتقام گرفتن تو را مستمسک قرار دادم تا بتوانم زخمی را که از نامردی نامردان خوده بودم تلافی کنم. گرچه کوشیدم در این راه به مقصود برسم٬ اما وقتی شرایط آماده شد با عجز و درماندگی دریافتم نمیتوانم قدمی برخلاف آنچه هستم بردارم. زیرا در ریزش باران محبت و عشق پاک و خالص تو خودم را حقیر دیدم و شرمم آمد ضربهای بر پیکر تو و عشقت وارد آورم. نمیدانم این وجدان بیدارم بود یا تعهد به پیمانی که با تو بسته بودم یا ذات و سرشت وجودم که باعث شد از پلیدیها و پلید بودن بگریزم. من موجودی بودم با احساسی لطیف و شکننده٬ اما شکستی که در اولین عشق خود خورده بودم غروری در من به وجود آورد که نمیخواستم در مقابل هیچ مردی سر تسلیم فرود آورم. با آنکه فرشاد را دوست داشتم اما هرگز به خودم اجازه ندادم حریم زندگیم را با تو به آلودگی بکشم. بنابراین با خود به مبارزه پرداختم تا بتوانم یاد او را از دل بیرون و عشق تو را که همسر قانونیام بودی جایگزین آن کنم. زمانی این احساس در من شکل گرفت و دریافتم که تو را دوست میدارم خود را سعادتمند دیدم و خواستم تا آنجا که ممکن است آنچه را از قلب و روحم تراوش میکند با تمام وجود تقدیمت کنم٬ ولی از آنجائی که اقبال از من برگشته بود همهچیز رنگ عوض کرد و ناگهان خود را در چنبره یک دروغ بزرگ دیدم که رهائی از آن و ثابت کردن بیگناهیام ممکن نبود٬ چون برای بطلان حکمی که ناعادلانه دربارهام صادر شده بود هیچ مدرکی در دست نداشتم. حالا دیگر کاملاً میدانستم که دیوانهوار دوستت دارم٬ اما دریغ و درد که فرصتها از دست رفته بود و تو از من دور و دورتر شده بودی. تا اینکه حکم طلاق را در دفتر زندگیم ثبت کردی و دستم را بستی. در حالیکه اگر میخواستی میتوانستی واقعبینانهتر به این ماجرا نگاه کنی. تعجبم از این بود که وکلا بدون دلیل و مدرک قانعکننده اتهام موکل خود را نمیپذیرند اما تو آگاهانه پذیرفتی٬ اتهامی که آن زن پلید با همکاری مردی خیبثتر از خود بر پیشانیم نهادند تا به خاطرش سالهای پربهای عمر و جوانیم را در اندوهی بیپایان از دست بدهم.
ولی با همه رنجی که میکشیدم نخواستم ناامیدی را به دل راه دهم و همیشه منتظر بودم تا روزی چشمهای واقعبین تو باز شود و به حقیقت آگاه شوی و این انتظار به طول انجامید. با آنکه امکان ازدواج مجدد برایم فراهم بود اما از آن سرباز زدم٬ چون دلم در گروی عشق تو بود و تمام لحظههای زندگیم در یاد تو میگذشت و هیچکس را نمیدیدم مگر چهره مهربان تو.
چه روزها و شبها و چه هفتهها و ماهها خودم را سرزنش نکردم و چه عذابی نکشیدم و چه حرفهایی که نشنیدم٬ اما همه را با صبر و شکیبائی تحمل کردم و به انتظار روز موعود بودم تا دوباره مرا به حریم قلبت راهدهی........
این کتاب به نظر من فقط به درد یک بار خواندن میخورد و زیاد جذاب نبود.
پ.ن. ۲۶/۰۸/۱۳۸۶: این کتاب در اختیار بیتا جون مامان کیان و کیارش عزیز قرار گرفت.
پ.ن.۰۷/۰۹/۱۳۸۶: این کتاب عودت داده شد.
رمان
مشخصات کتاب:
شرح پشت جلد:
با رنجها کنار میآمدم٬ به سرزنشها و خشونتهایش تن داده بودم٬ چرا که تنها به قاضی رفته بودم و خود را گناهکار میدانستم. غافل از اینکه گناه من نبود٬ از او بود٬ از مادرم...!
در این تنگنا و تاریکی نگاهی مهربان٬ تسکیندهنده دردهایم بود. لبخندی دلنشین گرمیبخش وجود خستهام و دستان یاریدهندهای تنها دلخوشیام در لحظههای سخت زندگی.
میدانستم که عاقبت او٬ ناجی من از گرداب غصههاست. چه خوش خیال...!
غافل از بازی سرنوشت ...
وضعیت: Available
خلاصه داستان: این داستان بر اساس یک داستان واقعی نوشته شده و زندگی دختری به نام مانی را به تصویر کشیده است که به اجبار زنباباش (خاله)مجبور میشه علیرغم میل باطنی و عشق عمیقی که بین او و پسرعمهاش مسعود بوده٬ با پسرخالهاش ناصر ازدواج کنه.
بعد از هشت سال و خیانتهای مکرر ناصر و سرطان و مرگش و تولد دخترش سحر و کوچ غریبانه مانی و سحر به شمال که به نوعی فداکاری از نوع فردینی محسوب میشده و فوت عمه٬ بالاخره مسعود و مانی به وصال هم میرسند.
این کتاب از نظر من بد نبود. نسبت به کتابهای جذاب قبلی این نویسنده مثل: تقدیر شیرین٬ راز نیاز٬ آنسوی خیال این خیلی معمولی بود.
در صورت تمایل به خواندن این رمان همینجا کامنت بگذارید.
وضعیت کتاب در بوک کراسینگ: http://www.bookcrossing.com/journal/5601592
پ.ن. ۰۷/۰۹/۱۳۸۶: این کتاب در اختیار بیتا جون مامان کیان و کیارش عزیز قرار گرفت.
پ.ن. ۲۲/۰۹/۱۳۸۶: کتاب عودت داده شد.