رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: Available
خلاصه داستان: داستان از آنجا شروع میشه که فرشاد و ثمین دارند به عقد هم در میان و این در حالی است که ثمین دو فرزند از برادر فرشاد، مهدی داره که در عملیات مین روبی بعد از جنگ شهید شده! و ثمین هنوز که هنوزه عاشقانه به مهدی خدابیامرز علاقه داره. فرشاد خاطرات جوانی را دوره میکنه که مهدی همیشه آقا و باگذشت بوده و او جوان و شرور و دخترباز و هر دو عاشق ثمین. دو برادر دوقلو که از نظر ظاهری کوچکترین شباهتی به هم نداشتند و فرشاد همیشه باعث آزار و اذیت مهدی میشده و مهدی با بزرگواری همیشه از آن میگذشته. یکی از آن دعواها باعث نفرت ثمین از فرشاد و توجهش به مهدی میشه و در ضمن معلوم میشه که فرشاد فرزند واقعی خانواده نیست! ثمین تحت هیچ شرایطی به فرشاد اجازه نزدیک شدن به خودش را نمیده. فرشاد هم دختر بسیار زیبای خودش طراوت را پیش خودشون میاره. از میان بچه ها سامان و طراوت جذب ثمین و یاسمین جذب فرشاد میشه و بهش خیلی خیلی علاقه داشته. خلاصه بعد از شش سال تحمل فرشاد تمام میشه و با کسب اجازه از ثمین با منشی خودش بهاران ازدواج میکنه که اینجا ثمین تازه متوجه میشه که در کنار وفاداری به روح مهدی، عاشق فرشاد شده ولی دیگه خیلی دیر شده بوده وبرای همین دچار افسردگی کامل میشه و ....
با سلام به دوستان عزیزم .
خوشحال می شوم از نظرات شما راجع به رمان جدیدم ( امشب ) مطلع شوم . آرزو جان ممنون از نظر مثبت شما در مورد کار تازه ام . من دوست دارم هر کتابم با خودش مقایسه شود . اگر بنا به تکرار باشد دیگر کار نویی نمی توان ارائه کرد .
و از این که خیلی زود ان را تهیه و خوانده ای ازت ممنونم . ما نویسندگان در انزوای خود فقط دلخوش به ارتباطی داریم که با خوانندگان برقرار می کنیم ارتباطی عاطفی و بدون ریا .
با تشکر از همه دوستان
سیمین شیردل
خانم سیمین شیردل عزیز
ممنونم از محبت شما. دفعه قبل سعی کردم بهتون ایمیل بزنم که برگشت و متاسفانه موفق نشدم.
با شما موافقم. مقایسه هر کتاب با کتابهای دیگر اشتباه است.
من یک عادتی دارم که نمیدونم درست یا نادرست است. اگه کتابی خیلی جذاب باشه اصلاً نمیتونم کنارش بذارم. یکسره میخوانم حتی شده تا خود صبح تا تمامش کنم. بعضی کتابها را دو سه روزه میخوانم و تمام میکنم و بعضی دیگر از کتابها را متاسفانه نصفه رها میکنم و دیگه نمیتونم ادامه بدم. منظورم از مقایسه ای که کردم از نظر کشش داستان بود که در دسته بندی خودم آرام حزء دسته اول و امشب ... جزء دسته دوم بود. :">
موفق باشین. بیصبرانه منتظر رمانهای بعدی و جذاب شما هستم. :)
اجازه خانمییییییی چرا ننوشتی قشنگه یا ...
از خلاصه اش خوش اومد بگو اگه قشنگه برم بگیرم
بازمممممم مرسی