رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: Available
سرمه قصه یک زندگی را روایت می کند. زنی از طبقه نیمه مرفه جامعه که دغدغه نان ندارد. اما به عشق پایبند است.در مجموع بد نبود. داستان کشش داشت ولی عالی عالی نبود.
رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: Available
در مجموع بد نبود. تقریباً نیمی از داستان کاملاً داستان دالان بهشت بود با همان جملات و همان اتفاقات.
رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: E-Book
خلاصه داستان: داستان ترنم مهر در فصل آبی و مه داستان دختر جوانی است به نام عسل که برای یک ازدواج غیابی با پسری به نام هومن راهی لندن میشه. توی راه با همسفر جوانی به نام دهناد آشنا میشه و جریان ازدواج اجباری خودش را برای او تعریف میکنه و وقتی توی فرودگاه به جای هومن که تصویرش را فقط از روی عکس شناخت ازش داشته با یک فرد کوتاه آبله رو از دور روبرو میشه بلافاصله به کمک دهناد از فرودگاه خارج میشه و به پانسیون خواهر دهناد میره. دو سه ماهی به این صورت میگذره و یواش یواش عسل عاشق دهناد میشه و ماجرا تازه اینجا شروع میشه که عسل متوجه میشه که ....
داستان جذابی است اما کمی غیر واقعی توصیف شده. داستان روندی آرام و لطیف داره که به دل می نشینه و گاهی همزاد پنداریت گل می کنه و همسفر قهرمان داستان می شی. برخوردهای شخصیتهای داستان خیلی تند و افراطی است. یک جاهایی دیگه حسابی کله شقی و غیرمنطقی بودنشون حرصت را در میاره. در مجموع خواندش بد نیست.
لینک داستان
رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: Available
در مجموع بد نبود. ارزش خواندن را داشت.
رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: Available
رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: E-Book
خلاصه داستان: خلوت نشین عشق داستان دختر جوانی به نام کیانا است. کیانا دختر خانواده بسیار ثروتمندی بوده که پدرش ورشکست میشه و با ناامیدی تمام خودکشی میکنه و کیانا و مادرش را در فقر و فلاکت رها میکنه. کیانا که دانشجو بوده تصمیم میگیره کار کنه و ادامه تحصیل بده و زندگیشون را بچرخونه. مادرش میگرن شدیدی داشته که قادر به کار کردن نبوده.
کیانا پرستار یک دختر کوچولو به نام صبا میشه که خانواده ثروتمند و عجیب و غریبی داشته. صبا پدر و مادرش را در یک حادثه تلخ رانندگی از دست داده بوده و دچار بیماری شب گردی در خواب بوده. برای همین کیانا را استخدام میکنند که شبها مراقب صبا بشه. کیانا دختری بسیار زیبا، جذاب و .. بود. علی پسر خانواده متنفر از زنها یواش یواش عاشق کیانا میشه و ...
داستان جذابی است که ارزش خواندن را داره
من کتاب را از سایت 98ایها گرفتم و خواندم اینجا برای شما هم میذارم اگه دوست داشتین بخونین.
http://jiluah.persiangig.com/document/Khalvat%20Neshin%20Eshgh.pdf
رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: E-Book
خلاصه داستان: داستان بسیار جذابی است در رابطه با دختری بسیار زیبا به نام مانیا. مانیا خواهر مانلی است که دو خواهر مانند دو قطب مخالف آهنربا هستند یکی با کودکی بسیار تلخ که منجر به ناهنجاریهای فراوان رفتاری در جوانی اش شده که با زیبائی خیره کننده ای که داره مردهای بسیاری را به دام خودش میکشه و بعد از ضربه های مالی و روحی بسیاری که بهشون میزده رهاشون میکرده و معتاد بوده و در آلمان زندگی میکرده. دیگری مانیا دختری بسیار مهربان، خانم، زیبا، فهمیده و .... که در تهران با مادر جوانشون زندگی میکرده.
مانلی با فردی به نام امیررضا ارتباط پیدا میکنه که باهاش ازدواج میکنه تا بهش ضربه بزنه و بعد حامله میشه و به خواهش و التماس امیررضا بچه را نگه میداره. بعد از اینکه به امیررضا هم ایدز را منتقل میکنه رهاش میکنه و برای همیشه میره. این در حالی بوده که مانیا و مادرش برای پیدا کردن مانلی راهی آلمان شده بودند که هرگز موفق به دیدارش نمیشوند و بعد از چند هفته با جنازه مانلی که در اثر اور دوز از دنیا رفته بوده روبرو میشود. مادر جوان طاهره نمیتونه مرگ فرزند ارشدش را تحمل کنه و سکته میکنه میمیره. این دو مرگ ضربه بسیار سنگینی به مانیا وارد میکنه و تا مدتها زمین گیرش میکنه که عشق ایلگار تنها یادگار خواهرش باعث میشه که سرپا بشه و تصمیم میگیرند که به ایران برگردند. خانواده امیررضا که بسیار مومن و متعهد بودند امیررضا را به خاطر وصلت با مانلی طرد کرده بودند. مانیا خودش را جای مانلی جا میزنه و به عنوان عروس راهی خانواده امیررضا میشه. اولین دیدارش با امیرعلی برادر رشید و شوخ طبع امیررضا قلبش را تکان میده و پنهانی عاشق امیرعلی میشه. امیرعلی که فکر میکرده او مانلی است و از گذشته خیلی تاریک مانلی آگاه بوده شروع به آزار و اذیت او میکنه و سعی میکنه که دستش را رو کنه. با دوست صمیمی اش شاهین که از قربانیان مانلی بوده برنامه ریزی میکنند که به امیررضا گذشته او را نشان بدهند شاهین در اولین نگاه متوجه میشه که زن همراه امیررضا مانلی نیست بلکه مانیا است......
داستان جذابی است که ارزش خواندن را داره
من کتاب را قسمت به قسمت از سایت 98ایها گرفتم و بعد که کامل شد خواندم اینجا برای شما هم میذارم اگه دوست داشتین بخونین.
http://jiluah.persiangig.com/document
ilgar.doc
رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: Available
داستان خیلی قشنگی بود و خواندش خالی از لطف نبود. وسطهای کتاب مجبور شدم پسرک را ببرم بیرون. تمام مدت خرید فکرم وسط صفحه های کتاب بود و تا زمانی که تمامش نکردم نتونستم رهاش کنم. هنوز بعد از یک روز از پایان کتاب فکرم درگیر شخصیتهای داستان است. این نشان میده که جذابیت داستان و شخصیتهاش زیاد بوده هرچند که بسیار مواقع روی اعصابم راه میرفتند.
رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: E-Book
خلاصه داستان: داستان زندگی دختری فقیر به نام فیروزه که با خانواده خود در ساختمانی در باغ یک خانواده ثروتمند و انسان زندگی میکردند. ارسلان پسر خانواده ثروتمند بعد از گرفتن تخصص مغز و اعصاب از فرانسه به ایران برمیگرده و عاشق و شیفته فیروزه میشه. جالب اینجاست که خانواده پسر با وصلت آنها هیچ مخالفتی نداشتند پدر فیروزه بوده که اجازه این وصلت را نمیده و دخترش را در شان ارسلان نمیدونه!!!! فیروزه نهایت تلاشش را میکنه و درس میخونه تا در رشته مامایی دانشگاه سراسری قبول میشه. بعد برای لج و لجبازی با یک پسر 19 ساله ای که فقط 4 ماه از خودش بزرگتر بوده و در سطح خودشون بوده و بسیار بسیار فقیر بوده ازدواج میکنه و راهی خانه حسام میشه خانه ای که با پدر و مادر حسام و 7 خواهر و برادر او در دو اتاق باید زندگی میکرده. یک اتاقک روی بام که با حلبی و ایرانت ساخته شده بوده را به آنها میدن. زندگی بسیار افتضاحی داشتند. دوباره فیروزه حامله میشه و هر دوبار بچه میفته یکی در چهارماهگی در اثر کتکهای پدر حسام و دیگری در نه ماهگی در اثر کتکهای خود حسام!!!!
حسام از دانشگاه ترک تحصیل میکنه و با سوسن که خیلی پولدار بوده مخفیانه ازدواح میکنه بعد معتاد میشه. در تمام این سالها ارسلان هنوز عاشقانه فیروزه را دوست داشته و ...
اصلاً داستان جالبی نبود. همش لج و لجبازی، بچه بازی و خیلی غیرواقعی بود.
این هم فایل داستان که اگه دیگه هیچ کتاب دیگری گیر نیاوردین که بخونین آخر سر حوصله تون خیلی خیلی سر رفته بود بخونیدش.
رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: Available
داستان قشنگ بود و خواندش خالی از لطف نبود.