رمانهای فارسی و لاتین

سایتی مخصوص رمان‌خوان‌ها

رمانهای فارسی و لاتین

سایتی مخصوص رمان‌خوان‌ها

رمان ایرانی - سایه نگاهت

رمان  

 

مشخصات کتاب:

  • نام کتاب:  سایه نگاهت
  • نام نویسنده: فریده رضایی دارستانی
  • تعداد صفحه: 354 ص
  • شابک:  964-90449-6-5

وضعیت:  E-Book 

 

خلاصه داستان: داستان زندگی دختری فقیر به نام فیروزه که با خانواده خود در ساختمانی در باغ یک خانواده ثروتمند و انسان زندگی میکردند. ارسلان پسر خانواده ثروتمند بعد از گرفتن تخصص مغز و اعصاب از فرانسه به ایران برمیگرده و عاشق و شیفته فیروزه میشه. جالب اینجاست که خانواده پسر با وصلت آنها هیچ مخالفتی نداشتند پدر فیروزه بوده که اجازه این وصلت را نمیده و دخترش را در شان ارسلان نمیدونه!!!! فیروزه نهایت تلاشش را میکنه و درس میخونه تا در رشته مامایی دانشگاه سراسری قبول میشه. بعد برای لج و لجبازی با یک پسر 19 ساله ای که فقط 4 ماه از خودش بزرگتر بوده و در سطح خودشون بوده و بسیار بسیار فقیر بوده ازدواج میکنه و راهی خانه حسام میشه خانه ای که با پدر و مادر حسام و 7 خواهر و برادر او در دو اتاق باید زندگی میکرده. یک اتاقک روی بام که با حلبی و ایرانت ساخته شده بوده را به آنها میدن. زندگی بسیار افتضاحی داشتند. دوباره فیروزه حامله میشه و هر دوبار بچه میفته یکی در چهارماهگی در اثر کتکهای پدر حسام و دیگری در نه ماهگی در اثر کتکهای خود حسام!!!! 

حسام از دانشگاه ترک تحصیل میکنه و با سوسن که خیلی پولدار بوده مخفیانه ازدواح میکنه بعد معتاد میشه. در تمام این سالها ارسلان هنوز عاشقانه فیروزه را دوست داشته و ... 

 

اصلاً داستان جالبی نبود. همش لج و لجبازی، بچه بازی و خیلی غیرواقعی بود.       

این هم فایل داستان که اگه دیگه هیچ کتاب دیگری گیر نیاوردین که بخونین آخر سر حوصله تون خیلی خیلی سر رفته بود بخونیدش.

فایل داستان

نظرات 4 + ارسال نظر
نیلوفر دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:27 ق.ظ

رمانهایی که میذاری بیشترشون خیلی قشنگن. لطفااز ر-اعتمادی هم کتاب معرفی کن

سلام خوبی؟ ممنون از محبتت. راستش قدیمها که خیلی جوانتر بودم کتابهای ر - اعتمادی را دوست داشتم و میخواندم ولی الان دیگه برام هیچ جذابیتی نداره. برای همین زیاد نمیخونمش. شرمنده.

[ بدون نام ] دوشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:47 ب.ظ

وبلاگ جالبی‌ درین ، منم از این کتاب زیاد خوشم نیومد بود ، رمان همخونه میگن قشنگه ، نخوندم ولی‌ رمان غوغای همیشه هم بد نیست

موفق باشید

یلوفر یکشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:57 ق.ظ

چرا اینقدر دیربه دیرپست میذاری

ریحانه یکشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:52 ب.ظ

دستتون درد نکنه من هر وقت می خوام کتاب بخونم اول میام اینجا خلاصشو نگاه میکنم اگه خوشم اومد میرم اصلشو می خونم.

راستش حال منم از خلاصه کتابه به هم خورد وای به حال موقعی که بخوام اصلشو بخونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد