رمانهای فارسی و لاتین

سایتی مخصوص رمان‌خوان‌ها

رمانهای فارسی و لاتین

سایتی مخصوص رمان‌خوان‌ها

رمان ایرانی - سهم من از زندگی

رمان  

  

 

 

مشخصات کتاب:

  • نام کتاب:  سهم من از زندگی
  • نام نویسنده: وحیده آساره
  • شابک: 978-964-174-040-7
  • قیمت: 74,000 ریال
  • تعداد صفحات:478 ص
  • سال چاپ: 1387
  • انتشارات: دانش بهمن

وضعیت:   Available   

 
شرح پشت جلد: سینی خالی رو روی اپن گذاشتم و لحظه ای نگام روی سبد گل پدرام نشست. چقدر زیبا بود. دسته گلی از گل های مورد علاقه من. ناگهان متوجه جعبه کوچکی لابلای گل ها شدم که به شکل زیبایی جاسازی شده بود. آهسته دستبردم و برداشتمش جعبه جواهر بود و داخلش، خدای من، یک حلقه زیبا برای من حلقه وصل من و ... 
از پله ها بالا دویدم، نه اون عاقل تر از این حرفا بود. اون این کارو نمیکرد. سریع خودمو رسوندم به پشت بوم. درش باز بود، دلم بی اختیار فرو ریخت. بالا دویدم و پا روی پشت بوم گذاشتم و با دیدن.... 
اشکام جاری شد. تو اون لحظه احساس می کردم که اونو برای همیشه توی مشت خودم اسیر کردم و برای همیشه به من تعلق دارد. 
 
خلاصه داستان: «سهم من از زندگی» داستان زندگی دختر جوانی است به نام پریا که پدر هنوز چند ماه از مرگ مادرش نگذشته بوده شراره که فقط چند سال از او بزرگتر بوده را به عنوان مادر وارد زندگیشون میکنه. شراره بسیار مهربان بوده ولی پریا همیشه و همیشه باهاش سر ناسازگاری میگذاشته و حسابی اذیتش میکرده.  
بعد از مدتی پدرام برادر شراره و دخترش سارا سر از خانه آنها در میارند و ذره ذره روح پریا را اصلاح میکنه و ان دختر سرکش و نافرمان که با پسرهای زیادی دوست بوده و همه را سر کار میذاشته با عشق پدرام یواش یواش عاقل میشه و دیگه کمتر سر به سر شراره و باباش میذاشته. تا اینکه ....

 

 داستان قشگی بود و ارزش خواندن را داشت. 

رمان ایرانی - رنگ گل نسترن

رمان  

  

 

 

مشخصات کتاب:

  • نام کتاب:  رنگ گل نسترن 
  • نام نویسنده: زهرا رضازاده 
  • شابک: 978-964-8759-43-3
  • قیمت: 75,000 ریال
  • تعداد صفحات:۴۶۴ ص
  • سال چاپ: 1388مرداد
  • انتشارات: نشر درسا

وضعیت:   E-Book   

 
خلاصه داستان: «رنگ گل نسترن» داستان عشق دختری بسیار زیبا به نام مها است که با مادرش در زیرزمین منزل دائیش زندگی میکرده. مها بعد از دیپلم به اصرار مادر و دائیش را راضی میکنه که کار کند. تو شرکت بعد از مدتی به خوبی پیشرفت میکنه و منشی مدیرعامل میشه. و پنهانی عاشق رئیسش هم میشه. یک کار بچه گانه ای را هم شروع میکنه و آن این بوده که هفته ای دو بار گل رز و نسترن به صورت ناشناس برای پدرام میفرسته و گاه گذاری هم نامه های سوزناک و عاشقانه با گلها براش ارسال میکرده.  
مدیرعامل پدرام شمس بوده که عاشق و شیفته دخترخاله اش آرزو بوده ولی آرزو با کس دیگری ازدواج کرده بوده و کارت دعوت عروسی را برای پدرام میاره و اون را حسابی بهم میریزه. پدارم و پوریا برای شرکت در جشن عروسی تصمیم میگیرند مها را به عنوان عروس پدرام ببرند و مها هم که عاشق پدرام بوده قبول میکنه که مخفیانه به عقد پدرام در بیاد و باهاش راهی بشه و ... 

 

داستان کشش بسیار زیادی داشت با اینکه یک جاهایی از داستان خیلی غیرواقعی بود مثلاً عقدشون بدون اجازه پدر و مادر ماها و یا طلاق سریع و عجولانه شون بدون اینکه صحبتی از پرداخت مهریه سنگین ماها بشه و ... در مجموع خوب بود. کتاب در سایت 98ia به صورت تایپ شده و اسکن موچود است.

 

   

رمان ایرانی - پرنده بهشتی

رمان  

  

 

 

مشخصات کتاب:

  • نام کتاب:  پرنده بهشتی 
  • نام نویسنده: عاطفه منجزی
  • شابک: 8-051-193-964-978
  • قیمت: 100,000 ریال
  • تعداد صفحات:632 ص
  • سال چاپ: 1388
  • انتشارات: نشر علی

وضعیت:   Available   

 
شرح پشت جلد: آن شب گذشت و شبهای بعد و شبهاش بعدش، اما دریغ و افسوس که با گذشت همه آن شب ها، هرگز فراموشی به سراغم نیامد و من ناخواسته فقط و فقط به او فکر میکردم. بی آنکه او را ببینم حضورش را در کنارم احساس می کردم. حتی گاهی مثل آدمهای گرفتار مالیخولیا با هم حرف میزدیم، به ندرت میخندیدیم، بیشتر بحث میکردیم و بحث! و پایان همه ی بحث های مان تقاضای دوباره او بود و جواب منفی من. 
 
خلاصه داستان: «پرنده بهشتی» داستان عشقی معنوی و پاک بین ساناز و شهاب است که در ابتدای داستان توی یک گل فروشی با هم آشنا میشوند و شهاب را به صورت سنتی به خواستگاری ساناز میاره که ساناز ندیده و نشناخته فقط برای اینکه به هدف ش که کار و ادامه تحصیل و نوشتن یک کتاب عاشقانه بوده خیلی بچه گانه شهاب را رد میکنه . خواستگاری شهاب دوبار دیگر تکرار میشه که هر دوباربعد هم پاسخش منفی بوده ولی بار اخر ساناز هم عاشقانه شهاب را دوست داشته فقط بخاطر اختلاف طبقاتی زیادی که با شهاب داشته جواب منفی میده تا اینکه شهاب در اثر یک تصادف به کما میره و .... 

 

داستان کشش بسیار زیادی داشت با اینکه در جای جای داستان احساس میکردی که دیگه  داستان خیلی بچه گانه و لوس شده ولی از آنجائی که قلم نویسنده بسیار گیرا است تا زمانی که کتاب را تمام نکنی نمیتونی کنارش بگذاری. در مجموع خیلی عالی بود هرچند که رمان تیه طلای این نویسنده بسیار بسیار جذابتر بود.  

   

رمان ایرانی - غروبهای غریب

رمان  

  

 

 

مشخصات کتاب:

  • نام کتاب:  غروبهای غریب
  • نام نویسنده: مژگان مظفری
  • شابک: 5-51-2835-964
  • قیمت: 68,000 ریال
  • تعداد صفحات:458 ص
  • سال چاپ: 1388
  • انتشارات: انتشارات پرسمان

وضعیت:   Available   

 
شرح پشت جلد: دامون عصبی روی میز کوبید:  
- وای بسه دیگه به خدا زشته! برای ما که ادعامون میشه روشن فکریم و تو قرن بیست و یک زندگی میکنیم زشته! همش دروغ و چاپلوسی که چه بشه؟!!! به کجا برسیم...!
 
تعریف روزنامه ایران:  «غروب‌های غریب» رمانی به قلم مژگان مظفری است که نشر پرسمان به بازار فرستاد. مظفری در این رمان داستان دختری به اسم هلنا را به تصویر می‌کشد که او را به نامزدی حمید درآوردند، اما او از حمید خوشش نمی‌آید و خواهرش آلاله با او در خانه پدری...  
خلاصه داستان: «غروبهای غریب» داستان عشق دو خواهر بسیار زیبا به نامهای هلنا و آلاله به دامون و آشور است که الاله و آشور نامزد میشن و عشقشون به ثمر میرسه ولی دامون و هلنا با تعصب بیخود خانواده دامون به جدائی و رسوایی میانجامد و بعد از چهار سال دست تقدیر آنها را ....

 

در مجموع بد نبود. داستان کشش داشت ولی عالی عالی نبود.  

   

رمان ایرانی - سرمه

رمان  

  

 

 

مشخصات کتاب:

  • نام کتاب:  سرمه
  • نام نویسنده: ناهید سلیمانخانی
  • شابک: 4-658-442-964
  • قیمت: 115,000 ریال
  • تعداد صفحات:767 ص
  • سال چاپ: 1388
  • انتشارات: نشر البرز

وضعیت:   Available   

 
شرح پشت جلد: هوای گر گرفته تابستان، از درز پنجره به سکوت اطاقم دمیده و پیچیده به دور اندامم. چشمانم از لابلای چین پرده به پنجره نیمه بسته امیر چسبیده است. تا سایه او را پشت پنجره اطاقم دیدم، بغضم ترکید... 
 
شرح داخل جلد:  تو که میخواهی بری نباید این یکی دو هفته آخر غیبت میزد. با هر کس چنین رفتاری میکردی ولت میکرد و دیگه اسمت را نمی آورد. 
سفر عاشق سفری عادی نیست. آدم همه چیزش را توی خانه و محله اش جا میگذاره. با مجتبی رفتیم خرمشهر. بهش نگفته بودم قصد سفر خارج از کشور را دارم. پدرش وقتی شنید گفت کار خوبی نمیکنی اما اینم امتحانه. شاید لازمه بری و بفهمی صدای دهل شنیدن از دور خوشه. مجتبی عاشق نشده بفهمه وقتی دل آدم برای دختری به خوبی تو می ره تا آخر عمرش گرفتاره. گفت اگه نیایی کاری میکنم ممنوع الخروج بشی هر کی رفته و امده از غربت اونجا نالیده. هر کس باید در وطن خودش زندگی کنه. درک حس من برای تو سخته، باید بودی و می دیدی. من پیش از این هم منطقه جنگی رفته بودم. پشت جبهه با خط خیلی فرق داره. اون موقع نوجوون بودم و هیچی نفهمیدم. اما این بار فرق میکرد. به محل استقرار گردان سید الشهدا رفتیم. یک لشکر زرهی عراقی در مقابل پنجاه نفر پیاده نظام با تانکهای درب و داغون، سیم خاردارهای قطع شده، منطقه پاک سازی شده بود.  
خلاصه داستان: «سرمه» داستان عشق دختر جوانی به نام سرمه به پسرعموش امیر است. خانواده سرمه با عمه هاش در یک کوچه به نام کوچه خوشبختی زندگی میکردند. روابط فامیلی زیاد دوستانه نبود و همه بخصوص پدر سرمه با ازدواج و عشق امیر و سرمه به سختی مخالف بودند. عشق سرمه و امیر بسیار محکم بود که امیر تصمیم گرفت برای پیشرفت به آمریکا سفر کنه. پدر و مادر سرمه بعد از جدالهای فراوان بالاخره از هم جدا میشوند و هرکدام مجدداً ازدواج میکنند و امیر در آمریکا ازدواج میکنه و سرمه ضربه خیلی شدیدی میخوره ....بعد از پانزده سال جدایی اجباری....

 

سرمه قصه یک زندگی را روایت می کند. زنی از طبقه نیمه مرفه جامعه که دغدغه نان ندارد. اما به عشق پایبند است.در مجموع بد نبود. داستان کشش داشت ولی عالی عالی نبود. 

   

رمان ایرانی - طلوع سپیده

رمان  

  

 

 

مشخصات کتاب:

  • نام کتاب:  طلوع سپیده
  • نام نویسنده: فرناز نخعی
  • شابک: 9-342-442-964
  • قیمت: 25,000 ریال
  • تعداد صفحات:427 ص
  • سال چاپ: اسفند 79 
  • انتشارات: نشر البرز

وضعیت:   Available   

 
شرح پشت جلد: فریاد زدم: «از اتاق من برین بیرون و دیگه هیچوقت پاتونو اینجا نگذارین. شما فکر کردین من چه جور دختری هستم؟ خیال کردین بیرون شرکت با شما راه می افتم و این طرف و اون طرف میرم و به حیوون پلیدی مثل شما اجازه میدم که با آبروم بازی کنید؟ شما به چه حقی میخواستین منو بیرون شرکت ببینین؟ اصلاً ما با هم چه صحبتی داریم؟»
 
خلاصه داستان: «طلوع سپیده» داستان دختر جوانی است به نام سپیده. سپیده که پدر و مادرش را به فاصله دو سال از دست داده با خانواده عموش زندگی میکنه. عموی سپیده آدم بسیار متعصبی است. سپیده دانشگاه قبول میشه و به سختی با کمک دائیش رضایت عموی متعصبش را جلب میکنه که هم در شرکت دائیش کار کنه و هم تحصیل کنه. 
در شرکت دائی با پویا آشنا میشه که ابتدا به شدت ازش متنفر بوده ولی بعد یواش یواش پویا سپیده را عاشق خودش میکنه و بعد از مدتی با هم نامزد میشوند، بعد از این جریان دیگه درست مثل دالان بهشت است.

 

در مجموع بد نبود. تقریباً نیمی از داستان کاملاً داستان دالان بهشت بود با همان جملات و همان اتفاقات.