رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: Available
داستان قشنگ بود و خواندش خالی از لطف نبود.
رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: Available
رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: Available
شرح پشت جلد: شِلِر میدانست که اگر بحث رفتن به دانشگاه تهران پیش بیاید، شوان زمین و زمان را به هم میدوزد و دنیا را سر همه خراب می کند. می دانست اگرچه وریا برادر بزرگترش می باشد و بعد از پدرش قاعدتاً اجازه اش باید دست او باشد امّا مادرش شوان را مرد خانه میداند و محال است این دفعه با گرفتن طرف او بخواهد شوان را بیشتر خوار کرده و حرفش را زیر پا بگذارد...
رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: Available
شرح پشت جلد: به مرور گلوله های تگرگ تبدیل به دانه های درشت باران شده، گویا رعد و برق در مقابل عشق ها و زمزمه های عاشقانه ی او کم آورده و ترجیح داده بود جای خالی خود را به بارانی رمانتیک بسپارد او همانطور با آرامش نوازشم می کرد گویا خیال نداشت مرا رها سازد. با تکانی که به خود دادم ...
رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: Available
شرح پشت جلد: آنقدر تحمل میکنم تا تو را به راه بیاورم. تو هنوز قدرت معجزة عشق را نمیدانی یا تظاهر می کنی که نمیدانی اما من به این معجزه ایمان دارم و می دانم سخت ترینِ دل ها را و دشوارترینِ راهها را می توان به نرمی مبدل کرد و راهوارش ساخت. پس، فقط صبر می خواهد صبر....
شرح پشت جلد اول: فکر کردم میتوانم خسته ات کنم و آنچه را تحمیلی به خود می دانستم رفع نمایم. اما مثل اینکه سرنوشت قصه ای دیگر در سر داشت و تو آنقدر ایستادی و تحمل کردی - مرا و زندگی ما را- که من تازه تو را دیدم. من دوباره متولد شدم و مفهوم زندگی را از منظری دیگر یافتم.
خلاصه داستان: «به رنگ شب » داستان دختر جوانی است که در خانواده از سر خیرخواهی با محدودیت فراوان و تنگناهای شدید مواجه است. تضاد نسل ها و فاصله سنی فرزند با والدین نوعی تقابل را ایجاد می کند که اگر حساب شده و با تأمل و دوراندیشی به حل این مشکل پرداخته نشود، خانواده ای را با چالش جدی و عمیق مواجه می کند. اعظم طیاری در نخستین تجربه نویسندگی مضمونی چالش برانگیز را دستمایه نوشتن خود قرار داده است. الهه حاصل ازدواج مردی ایرانی و زنی آلمانی است که فوت شده و با نامادری و پدرش زندگی میکنه. عاشق سروش نامی میشه و 5 سال این دوستی ادامه پیدا میکند. سروش فردی نابغه در خانواده ای اصیل و مرفه است. ازدواج سروش و الهه با مخالفت شدید پدر سروش روبرو میشه و به دلیل بیماری قلبی مادر سروش رضایت میده که با سیما که انتخاب پدر و مادرش بوده ازدواج کنه. سیما دختری بسیار زیبا و نقطه مقابل الهه است که با صبر و مقاومت و عشق شدید خودش سروش را به خودش وابسته میکنه ولی الهه با تماسهای وقت و بیوقت و حضورش نمی ذاره که سروش به سیما توجهی نشان بده. سروش زمانی متوجه عشقش به سیما میشه که دیگه جبران ناپذیر است و سیما را از دست داده و ....
به نظر من کتاب جذاب بود و ارزش خواندن داشت.
رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: Available
خلاصه داستان: این داستان، داستان زندگی دختری است به نام بهاره. دختری که سختیها و مصیبتهای زیادی را تحمل میکنه و علیرغم تمام این مسائل به قولی که به مادر مرحومش داده تا سرحد جون عمل میکنه و به درسش با پشتکار تمام ادامه میده. بعد از مرگ پدر و مادرش بهاره و برادرش علی با مادربزرگشون زندگی میکردند. علی راهی فرانسه میشه و بهاره با مادربزرگ سخت گیرش تنها میمانه. روابط خیلی صمیمانه ای با همسایه مادربزرگش خانواده تشکری داشته و عشقی سوزان بین بهاره و محمود که دانشجوی پزشکی بوده شکل میگیره. محمود برای گرفتن تخصص بورسیه میشه و راهی آمریکا میشه. بهاره هم بعد از مدتی مادربزرگش را از دست میده و تقدیر برای بازی جدیدی را ایجاد میکنه و ....
100 صفحه اول داستان اصلاً جذبه ای نداشت و دو هفته ای طول کشید تا من خواندم ولی بقیه را یکی دو روزه تمام کردم. نمیتونم بگم عالی و چذاب بود. نسبتاً بد نبود.
رمان
سایه ای بر بالین
بعضی وقت ها فکر می کنیم که بزرگ شده ایم .... فکر می کنیم آنقدر دانا و با تجربه و سرد و گرم چشیده شده ایم که دیگر محال است اشتباه کنیم ........ اما همیشه درست همان وقتی که فکر می کنیم از همیشه کامل تر شده ایم و درست از همان نقطه ای که نقطه ی قوت توانائی هایمان به حسابش می آوریم مرتکب بزرگترین اشتباه زندگیمان می شویم . سایه ای بر بالین باز هم با استناد به یک زندگی واقعی روایت کننده ی یکی از تکان دهنده ترین داستان های عاطفی است که ممکن است تا به حال خوانده یا شنیده باشید
مشخصات کتاب:
وضعیت: Available
شرح پشت جلد:
من فقط راویم، راوی حقیقتی که با تو می گویم.
بر من خرده نگیر، من هم مثل تو، بر این روزگار غریب میخندم و میگریم.
مقدمه:
ببخشیدم اگر، ...
صبر من کم بود و خطای تو زیاد...
اگر تحمل من اندک بود و اشتباهاتِ تو بی شمار...
ببخشیدم اگر، ...
صدای گریه شبانه ام خوابت را آشفت...
اگر دیدن اشکهای من دلت را آزرد...
ببخشیدم اگر،
من پر از عشق بودم و تو پر از نفرت...
اگر بخشیدن عادت من بود و خصلت تو، نبخشیدن!
ببخشیدم،
به خاطر این همه دوستت داشتن...
به خاطر تا آخرین نفس پایِ تو ایستادن!
خلاصه داستان: این داستان، داستان دکتر روانشناسی به نام گلی نبوی است که عاشق یکی از مراجعه کنندگان خودش میشه که ادعا میکرده همسری به نام روشنک داره که دچار افسردگی و ... است و برای درمانش به دکتر مراجعه کرده. گلی حاضر میشه که همسر دوّم صادق بشه و به همان محبت اندک صادق راضی بوده. بعد از یکسال از ازدواجشون صادق به شدت سرد میشه و از گلی فاصله میگیره. این باعث میشه که گلی دنبال علت ماجرا بره و متوجه بشه که صادق اصلاً همسری نداشته و او که بیماری روانی داشته خود اوست که گلی نتونسته بود با تمام آموخته های پزشکیش بهش برسه. :( و ....
قسمتی از متن:
... صبحی روشن و آفتابی است، اما هوای دل من عجیب ابری است... نه...، بارانی در کار نیست... گریستن کافی است... چه فرقی می کند من هم مثل یکی از هزاران زنی هستم که ناخواسته به سمت سرنوشتی می روند که دلخواه آنان نیست... قانون دنیا همین بوده و هست... زندگی همیشه مسیرش را طی می کند بی آنکه از مسافرش بپرسد آیا از راهی که در آن افتاده راضی هست یا نیست؟
رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: Available
خلاصه داستان: داستان زندگی یاسی دختر جوان و فوق العاده زیبائی که 13 سالگی پدرش او و مادر و خواهرش را رها میکنه و پی زندگی خودش میره. یاسی که به شدت به پدر و عشق و علاقه او وابسته بوده، دچار سرخوردگی میشه و به دوستهای ناباب و روابط بد و کارهای بد رو می آره. بعد از چندین سال پدر خانواده برمیگرده و اظهار ندامت میکنه ولی دیگه دیر شده بوده و یاسی به شدت نفرت و عقده شدیدی از باباش داشته. رضا پسر جوان و پاک و معصومی که در رشته پزشکی درس میخونده سر راه یاسمن قرار میگیره و بارها و بارها یاسمن را نجات میده و یواش یواش هر دو به هم علاقه مند میشوند ولی یاسمن دختر افسار گسیخته ای بوده که تحت هیچ شرایطی حاضر به پذیرش محدودیتهایی که رضا براش ایجاد میکرده نمیشه و با اینکه صیغه محرمیت بینشون جاری شده بود، از رضا جدا میشه و ضربه آخر را با نامزدی با یک جوان شر و شور به نام بابک به رضا وارد میکنه.
بابک نقطه مقابل رضا و تمامی آزادی و ... را به یاسی میده و رضا بعد از ضربه روحی شدیدی که از یاسی میخوره با سرعت با دختر عموش ازدواج میکنه و برای گرفتن تخصص راهی لندن میشوند....
داستان 680 صفحه داشت. من حدود 200 صفحه اول را توی 5 روز خواندم، اصلاً هیچ جذابیت و کششی برام ایجاد نکرد در واقع فقط برای اینکه خوانده باشم میخوندم و یک جاهایی هم تصمیم میگرفتم ولش کنم و برم سراغ کلاس بعدی و یک جاهایی شدید روی اعصابم راه میرفت ولی بقیه کتاب ناگهان قشنگ شد و یک شبه خواندمش ساعت 5 صبح بود که تمام شد.
برگرفته از سایت 98 ایا
رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: Available
شرح وبلاگ اختصاصی نشر شادان: به آسمان شهریور زل زده بودم. انگار جائی بین ابر های درهم دنبال چیزی می گشتم. حتی گذشت چند ماه هم سبب نشده بود به محیط کانون عادت کنم. در حقیقت در آن مدت نه تنها با کسی قاطی نشده بودم بلکه از قبول هر پیشنهادی برای نزدیکتر شده به دیگران کناره گیری کرده بودم دلم می خواست توی لاک خودم باشم و فقط فکر کنم...
خلاصه داستان: این داستان که ادامه داستان گلهای شب بو اثر مریم جعفری است داستان زندگی زن جوانی است به نام بی تا که نامزد پسرعمه خودش بابک بوده و بابک عاشقانه بیتا را دوست داشته ولی تقدیر بازی دیگری برای زوج جوان به ارمغان میاره. بیتا در یک کنسرت موسیقی با کامران آشنا میشه و گول حرفهای او را میخوره و نامزدی خودش با بابک را بهم میزنه و برخلاف میل مادرش با کامران ازدواج میکند. ازدواجی که سیاه و تلخ بوده و حاصلش پسر کوچکی به اسم کیان است.
بیماری کیان بعد از مرگ کامران باعث میشه که بیتا راه خطا بره و تا گردن در منجلاب تباهی فرو بره. باز هم بابک است که به نجاتش میاد و او را از کانون بیرون میکشه و سرپرستی کیان را به عهده میگیره. ولی بیتا باز هم حاضر نمیشه با بابک ازدواج کنه اینبار به خاطر خود بابک و برای گذشته تلخی که داشته.
کیان در یک تصادف دچار مرگ مغزی میشه و بیتا کلی با خودش کلنجار میره تا راضی میشه قلب پسر کوچکش را به دختر کوچکی که از ناراحتی قلبی رنج میبره میبخشه. بعدها با پدر آن دختر ازدواج میکنه و بار دیگر قلب بابک را میشکند و اینبار نیز گرفتار آه دل شکسته بابک میشه و ....
برای یک بار خواندن بد نبود.
رمان
مشخصات کتاب:
وضعیت: Available
شرح پشت جلد: اواخر شهریور بود و نشانه های پائیز روی درختان خودنمایی میکرد. نسیم آرامی می وزید که خون به دل نیاز می کرد. برای او نسیم پائیزی همیشه بوی دوری و تنهایی می داد. هرچه سعی میکرد در دقایق آخر چهره ای شاد و متبسم داشته باشد، موفق نمیشد. امید، دست او را گرفته بود و گوئی قصد رها کردن آن را نداشت.
خلاصه داستان: مردان غریب من داستان زندگی دختری به نام نیاز ارژنگ است که در آمریکا در حال تحصیل در رشته پزشکی است و عاشق و شیفته دانشجوی سال آخر پزشکی امید جاوید است. امید و نیاز کاملاً برازنده یکدیگر هستند و عاشقانه همدیگر را دوست دارند. داریوش دوست صمیمی امید شیطانی در لباس آدمی عاشق نیاز است و با تصمیم قبلی امید ورزشکار و بسکتبالیست را گرفتار مورفین میکند و به شدت معتادش میکنه تا برای همیشه از دستش خلاص بشه و به عشقش نیاز برسه. ولی آخرسر دستش رو میشه و نیاز متوجه میشه که داریوش باعث تباهی زندگیش شده و نفرت و کینه شدیدی از داریوش به دل میگیره و تلاش میکنه که امید را از منجلاب بیرون بیاره. اعتیاد و خیانت داریوش باعث میشه که امید آخرین امتحانات پزشکی را رها کنه و به همان لیسانس زیست شناسی قناعت کنه و ...
نیاز حامله میشه و همین باعث میشه که نامزدهای جوان به سرعت عقد کنند و زندگی مشترکشون را شروع کنند. امید بعد از مدتی به خواست پدرش به ایران برمیگرد اما نیاز و فرزند کوچکش پیروز آمریکا میمانند تا نیاز با تخصص به ایران برگردد. بعد از سه چهار سال نیاز با تخصص ریه به ایران برمیگردد و زندگی خودشون را در ایران شروع میکنند. جنگهای بسیاری میان زن و شوهر جوان بوده امید وارد کار واردات تجهیزات پزشکی شد و بسیار هم موفق بود. نیاز هم مطبی راه انداخت با دکتری به نام اردشیر پژمان. جنگ ایران و عراق شروع میشه و عشقی آسمانی و ممنوعه میان نیاز و اردشیر ایجاد میشه. پیروز دانشجوی رشته پزشکی بوده که با دختری به نام نیاز آشنا میشه نیاز ارجمند که کسی نبوده جز دختر داریوش دوست نامرد امید و نیاز و ماجراها همچنان ادامه دارد ....
در مجموع رمان خوبی بود.